فیلم های روی پرده پردیس اطلس فیلم های روی پرده هویزه فیلم های روی پرده سیمرغ فیلم های روی پرده پیروزی فیلم های روی پرده آفریقا فیلم های روی پرده قدس
۱۳۹۲/۱۱/۰۷
تعداد نظر :(#)
یادداشتی بر فیلم Blue Jasmine
جدیدترین اثر وودی آلن به قلم حمیدرضا راشد سعیدی
یادداشتی بر فیلم Blue Jasmine
نویسنده: حمیدرضا راشد سعیدی
نشان دادن ثبات خط فکری در فیلم،کار هر صاحب اثری نیست. این روزها معمولاً صرفا با یک سری ارجاعهای محدود،صاحب اثر سعی دارد که امضای خود را پای اثر بزند امّا اکثراً دیده میشود که هر فیلم خط فکری دیگری را دنبال کرده و به طور خلاصه،ساز دیگری را نسبت به اثر قبلی میزند. "وودی آلن" شاید جزو معدود خالقانی است که به خوبی میداند و چه کار می کند برای همین هر مخاطبی که قصد این را داشته باشد که به تماشای اثرش بنشیند،میداند با چه گونه اثری طرف است. فرقی ندارد که "آنی هال" باشد یا "ویکی کریستینا بارسلونا" یا نیمه شب در پاریس". همگی پیرو یک حس و یک خط فکری هستند که متعلق به "آلن" است و نمیشود منکر آن شد. وودی آلن با همین کار است که توانسته طی این سالها قشر خاصی از دوستداران سینما را مخاطب ثابت آثار خودش کند.همین ثابت قدم بودن مخاطبان آلن نوعی موفقیت محسوب میشود
فیلم آخر وودی آلن یعنی "جاسمین غمگین" (Blue Jamine) که محصول سال 2013 است نیز در خدمت سینمای مختص آلن است. جاسمین غمگین همچون فیلم های پیشین همان خط فکری را دنبال می کند با تفاوت اینکه این اثر تلخی بیشتری نسبت به آثار این چند سالهی او دارد حتی اگر توجه کنید،طنزهای خاصی وودی آلنـی کمتر به چشم میخورد و آن طنزهایی هم که وجود دارد، تلخ و گزنده هستند.
جاسمین که به تازگی یک رابطهی ناموفق خانوادگی را داشته،برای پشت سر گذاشتنش نزد خواهرش نانتی اش می آید تا زندگی جدیدی را آغاز کند او سعی می کند زندگی پیشین خود را فراموش کند دوران جدیدی را از سر بگیرد اما متوجه میشود که به این راحتی ها هم نمیشود از دست گذشته فرار کرد.
وودی آلن این بار نسبت به چند اثر آخر خود، گرفتن نماهای تبلیغی در مورد شهر تا حدی جلوگیری کرده و بیشتر حواسش به خود فیلم بوده تا تبلیغ فرهنگ و محیط شهر دیگر.مسائل توریستی گونهای که وودی آلن بیش از حد به آن ها توجه داشت را دیگر در این فیلم نخواهید دید و صرفا از نماهای مخصوص عاشقانهی وودی آلنـی لذت خواهید.
فیلمنامه که نیز توسط وودی آلن نوشته شده،داستانی شنیدنی و جذاب دارد اما تلخ. همانطور که در "نیمه شب در پاریس" شاهد به تصویر کشیده شدن غم نبودن در گذشته را شاهد بودیم(اگرچه نه چندان با نگاهی تلخ)،این بار آلن غم نابود کردن زندگی به دستان خود را نمایش میدهد. فیلمنامه به صورت غیر خطی است و روایت اصلی،داستان دوم است و در میان این روایت با فلش بک هایی،داستان اول روایت میشود. فیلمنامه به دو قسمت قبل و بعد از شکست جاسمین در زندگی تقسیم میشود که هر کدام یک جنبه ی خاصی از زندگی و شخصیت جاسمین را تعریف می کنند. نکتهی قابل توجهی که در به چشم میخورد،بی طرف بودن زبان روایی فیلمنامه نسبت به شخصیت اصلی فیلم است. ما در اکثر آثار عاشقانه رمانتیک شاهد جبهه گیری فیلمنامه به نفع شخصیت اصلی است و معمولاً او را بی گناه و قربانی رفتار دیگران معرفی می کنند تا از این طریق بتوانند با احساسات مخاطب بازی کنند اما جاسمین غمگین این گونه نیست و بدون تعارف، شروع به نشان دادن اشتباهات خود جاسمین که باعث فروپاشی زندگی اش شده، می کند. چه آنجا که نشان داده میشود که جاسمین به خاطر رفاه خود، چشم خود را به روی فسادهای مالی و کلاهبرداری های آن بسته و چه جایی که جاسمین با دروغ گفتن، قصد داشت زندگی جدیدی را آغاز کند؛ حتی امکان دارد که در قسمت هایی از فیلمنامه از اون به خاطر صحبت ها و رفتارهایش متنفر شوید.
جاسمین نماد یک شخصیت بازنده است که بیش از هر چیزی با خودش درگیر است چرا که خود مسئول تمام بدبختی هایش بوده. جاسمین یاد گرفته بود که در ناز و نعمت زندگی کند حتی زمانی که ورشکسته شده، با هواپیماهای درجه یک مسافرت می کند. همین موقعیت و طرز تفکر جاسمین باعث میشود که در برابر موقعیت هایی که پیش رو دارد، شکننده تر شود. فیلمنامه فقط داستان جاسمین را تعریف نمی کند. داستان های شخصیت های پیرامون جاسمین مثل خواهر جاسمین،هر کدام داستان جالب و دلنشینی را تعریف می کند. خلاصهی کلام اینکه وودی آلن مثل همیشه پیش از هر چیزی، داستان هایی جذّاب برای مخاطبش دارد.
"کیت بلانشت"که بازیگر شخصیت جاسمین است، نقش را به خوبی درک کرده و به همان قوت نیز، در ارائهی آن موفق بوده. جاسمین از لحاظ روانی با مشکلاتی روبروست که بلانشت در نشان دادن تک تک این حالات به قدری عالی بوده که به هنگام تماشای فیلم حتی لحظه ای به ذهنتان خطور نخواهد کرد که "این فقط یک فیلم است". این شخصیت بالا و پایین هایی دارد که با گذشت زمان فیلم با هر کدام قدم به قدم به نوبت مواجه خواهیم شد و بلانشت این روند را با تیز هوشی هر چه تمام تر حفظ کرده.
هم اکنون که این یادداشت را مینویسم، بیست و چهار ساعت از اعطای جایزهی گلدن گلوب به بلانشت بابت این نقش می گذرد که در مقابل دیگر رقیب هایش میتوان گفت که این جایزه کاملاً حق او بوده.در مراسم اسکار نیز تنها رقیبی که میتواند موقعیت او را برای دریافت جایزه به خطر بیاندازد، "ساندرا بولاک" است برای بازی در فیلم "جاذبه" که البته احتمالش بسیار کم است. خود فیلم و فیلمنامهاش گرچه خوب هستند اما در مراسم اسکار در مقابل رقبایی که دارند همچون "دوازده سال یک برده" ، "او" ، "تیغ زنی آمریکایی" ، "گرگ وال استریت" و... شانسی نخواهد داشت چرا که امسال از سال های پربار سینمایی است.
این فیلم تعدد شخصیت، بازیگران ریز و دشت زیادی دارد؛ از الک بالدوین گرفته تا پیتر سارسگارد که هر کدام نیز در نقش خود(هر چند که کوتاه بودند)دیدنی بودند اما به خاطر اینکه شخصیت جاسمین خیلی پررنگ تر از دیگر شخصیت ها است، زیاد دیده نمیشوند. اگرچه شخصیت های پیرامون جاسمین بسیار خلاصه گونه و کوتاه هستند اما این مسئله موجب نشده که بازیگران از ارائهی بازی خوب دلسرد شوند.هماهنگی بین این بازیگران با بلانشت نیز گواه این مسئله است.
یکی از مشکلات فیلم، موسیقی است. موسیقی فیلم به هیچ وجه نتوانسته فضای تلخ فیلم را همراهی کند و این مسئله باعث میشود که به هنگام پخش، مخاطبش را آزار دهد.
برای پایان این یادداشت، صرفاً چند جمله کافی است.فیلم، فیلمی است بسیار ساده و عاششقانه اما اگر از آثار پیشین آلن خوشتان نیامده، این اثر را نیز نگاه نکنید و اگر آثار پیشین او را دوست داشتید، این فیلم را به هیچ وجه از دست ندهید.
امتیاز من به این فیلم از 5 ستاره در Foundd : چهار ستاره
***حقوق نشر این مطلب صرفا متعلق به حمیدرضا راشد سعیدی(نویسنده ی یادداشت)می باشد***