فیلم های روی پرده پردیس اطلس فیلم های روی پرده هویزه فیلم های روی پرده سیمرغ فیلم های روی پرده پیروزی فیلم های روی پرده آفریقا فیلم های روی پرده قدس
۱۳۹۲/۱۱/۲۷
تعداد نظر :(#)
شبح و مترسک
یادداشتی درباره فیلم های اشباح و معراجی ها
محمدعلی محمدپور - "اشباح" می توانست فیلم قصه گوی استخوان دار و قابل دفاعی باشد که نیست. عیب کار هم مستقیما به داریوش مهرجویی برمی گردد که مثل اکثر فیلم های کارنامه ی فیلمسازی اش غرق در ادبیات و شعر می شود و از سینما دور می شود. فیلم قصه ی به نسبت جالب اما راوی به شدت شلخته ای دارد. راوی کم حوصله ای دارد که ابایی از سر هم کردن صحنه ها و دیالوگ ها و آدم های فیلم ندارد. این که یک آدم هر سال می خواهد به هر قیمتی فیلمی به جشنواره برساند و اعلان زندگی کند و همچنان بر روی پرده ها به زیست ادامه دهد می شود "اشباح" که سرسری و عجله ای است و شبح وار. حال آنکه این صورت بودن روی پرده ها نه تنها مایه ی حیات و زیستن نخواهد بود بلکه همان زیستن فیلمساز در یادها را هم کم رنگ می کند و به تعداد آدم هایی که به مرگ هنری فیلمساز باور می یابند افزوده می شود. "اشباح" راوی قصه ی زندگی اشرافی خانواده ای در طول حدود سه دهه است که از گذشته وارد حال می شود. مرد عیاشی که رفتارهای اوباش گرانه اش در آینده ی پسرش اثر منفی خواهد گذاشت. این قصه ای به نسبت جذاب و پرکشش باشد به شرطی که به ورطه ی فیلم هندی شدن نیفتد. مهرجویی باز از زاویه ی شاعرانه اش و هنرمندانه اش فیلم را جلو می برد. و همین سبب ضعف فیلم می شود. از طرفی به شدت دیالوگ ها و بازی ها سرسری اند و مضحک. نمونه ی بارز آن هم صحنه ی آخر مرگ پسر خانواده است که به شدت مضحک و تصنعی است. در هر صورت "اشباح" می توانست با این اقتباس از نمایشنامه هنریک ایبسن بسیار زنده تر و باورپذیرتر باشد و ناخواسته به هجویه ای از کارنامه ی فیلم های صاحب اثر تبدیل نشود. "معراجی ها" اما همان قصه را هم ندارد. اصلا امیدی نباید به مواجهه با یک فیلم قابل قبول هم داشت. این به اصطلاح فیلم محصول رویه ی من درآوردی سینمای ماست که سریال را از قسمتی می بریم و تبدیل به فیلم سینمایی اش می کنیم به همین سادگی. بنابراین "معراجی ها" اصلا تکلیفش با خودش هم مشخص نیست که می خواهد یک فیلم خانوادگی برای پسر جوان جبهه رفته باشد یا یک فیلم در نشان دادن ارزش های جنگ. یا فیلمی با داستان جنگی. یا قصه ی رفتن پسر جوان به جبهه و عاقبت شهادتش. اصلا هیچ چیز معلوم نیست و همه ی اینها دقایقی فراموش می شوند و ما در این ملغمه ی بی سر و ته گرفتاریم. نیمه های اول فیلم با چندتا جک و اس ام اس و شوخی های گفتاری مهران رجبی و اکبر عبدی سعی در نگه داشتن مخاطب دارد که همان هم به شدت لوس است و بی فرجام. بقیه ی فیلم هم که باری به هر جهت پیش می رود. کارگردان اثر موفق " اخراجی های 1" حالا بیش از پیش به ما ثابت می کند که اگر دری به تخته خورده و اخراجی های 1 اثری قابل قبول بوده با فرم تقریبا متوسط سینمایی کاملا تصادفی و شانسی بوده و فیلمساز ما ساده ترین قواعد سینمایی را هم نمی داند و تازه انگار که یک قابلیت جدید جلوه های تصویری یعنی اسلوموشن را کشف کرده باشد نیمی از صحنه های جنگی اش را به شکل مبتدیانه ای به شکل اسلوموشن نمایش می دهد. از آنجایی که معراجی ها ابدا قصه ندارد و ابدا شخصیت نمی سازد و ابدا تیپ هم نیست و کاملا سر هم بندی است بیش از این سخن راندن در موردش جایز نیست جز اینکه اگر بپذیریم فیلم آخر مهرجویی شبحی از گذشته ی اوست ، فیلم ده نمکی مترسکی بیش نیست./